1- ارتباط دادن سوالات، مشکلات و ايده های به ظاهر متفاوت از فيلدهای مختلف با يکديگر. به قول استیو جابز «خلاقيت يعنی برقراری ارتباط بين چيزها»
2- پرسيدن سوالات متفاوت برای فهم بهتر چيزها و چرايي وجود راهکارهای امروزه و طرق قابل تصور برای تغيير و يا گسترش آنها چون دشوار ترين کارها پیدا کردن جواب صحيح نیست بلکه پیدا کردن سوال صحیح است
3- مشاهده با دقت جهان پيرامون برای کسب بينش لازم در خصوص ايده های جديدی که به ما کمک خواهد کرد تا راههای جديد برای روشهای قبلی انجام امور بيابيم
4- به طور مداوم به مکانهای جدید سفر کردن و چیزهای جدید را تجربه کردن و اطلاعات جدید کسب کردن. به قول ادیسون « من شکست نخورده ام بلکه من 10 هزار راه پیدا کرده ام که مرا به جواب نمی رساند»
5- با افراد مختلف ارتباط برقرار کردن و به وسعت دید و بينش خود افزودن. به قول آقای clayton christensen که پرفسور دانشگاه هاروارد است و در حوزه خلاقيت و نوآوری مطالعات و تاليفات متعددی دارد» افرادی که خارج از چارچوبهای رايج فکر می کنند اغلب با انسانهايي ارتباط دارند که در چارچوبهای متفاوتی از چارچوبهای شناخته شده آنها، زندگی میکنند»
برخی از مشکلاتی که الون ماسک در زمان تاسيس Zip2 داشت عبارت بود از :
سرمايه وی و برادرش برای تاسيس اين شرکت تنها به اجاره يک آپارتمان بسيار کوچک در يک ساختمان کثيف و بدون آسانسور و بدون حمام ختم می شد
وی در اين شرکت وظيفه برنامه نويسی دايرکتوری آنلاين و برادرش وظيفه بازاريابی خانه به خانه را برای ترغيب صاحبان رستورانها و مغازه ها برای حضور در وب و مشارکت در ايجاد دايرکتوری آن لاين آنها با مبلغ ناچیز داشتند
آنها نمی توانستند به بازايابهای ديگر خود حقوق بدهند لذا آنها را به صورت پورسانتی استخدام کرده بودند
آنها به جز محل شرکت پول ديگری برای اجاره محل زندگی نداشتند لذا همانجا خوابيده و از حمامهای خيريه بيرون از ساختمان استفاده می کردند
آنها پول خرید لايسنس پايگاههای داده تجاری گران قيمت را نداشتند لذا با يک پايگاه داده ارزان قيمت کار خود را آغاز کردند
وی برای جذب سرمايه گذارها به سرمايه گذاری در اين شرکت به مدت يکسال شبانه روزی برنامه نويسی می کرد و بارها در نيمه های شب پشت صندلی خود به خواب می رفت. او به صورت مداوم محصول خود را بهبود داده و سرمايه گذاران را تحت تاثير قرار می داد
پس از اينکه او کار خود را در ايالت محل زندگی خود به سرانجام رساند با حمايت سرمايه گذاران آنرا به کل کشور آمريکا توسعه داد
دو سال پس از تاسيس اين شرکت به اندازه کافی بزرگ شده و به محلی پر تجمل نقل مکان کرد
-چهار سال بعد از تاسيس اين شرکت و موفقيت چشمگير آن در حوزه مطبوعات و آگهی های اينترنتی ، اين شرکت به مبلغ 300 ميليون دلار به شرکت Compaq فروخته شد.
در حالی که Zip 2 يک ايده تميز و مفيد بود، X.com تنها يک وعده تحول برانگيزاننده بود که در آن Musk برای اولين بار با صنعت محافظه کاری مانند بانکداری روبرو میشد
او شرکت X.com را با دو برنامه نويس و دو نفر که در حوزه امور مالی تجربه کاری داشتند راه اندازی کرد اما بعد از گذشت 5 ماه هر چهار مرد وی را ترک کرده و کمپانی خود را تاسيس کردند و او ماند با يک ساختمان خالی و يک ايده که هنوز پياده نشده بود
برای استخدام کارشناسان خلاق و برنامه نويسان ماهر او شخصا شرکت به شرکت جستجو کرده و سعی در ترغیب برنامه نويسان مجرب به شرکت خود را داشت. اين وقايع در زمانی بود که تعداد برنامه نويس کافی در دره سيليکون وجود نداشت
بعد از پياده سازی محصول خود شرکت X.com مجبور به رقابت بسيار سرسختانه با شرکت رقيب خود به نام Confinity بود که محصولی مشابه به نام PayPal داشت
در سال 2000 دو رقيب تصميم گرفتند که با يکديگر ادغام شده و نام محصول نهايي در ابتدا با برند X.com و بعداً با نام Paypal به بازار عرضه شد
در هر دو شرکت اول سرمايه گذاران با اون ماسک که صاحب ايده و موسس اوليه بود با بی انصافی تمام رفتار کرده و به بهانه عدم تجربه اجازه نمی دادند تا برای مدت طولانی و تا به سرانجام رساندن همه اهداف خود در پست مديرعاملی باقی بماند
تجربيات بعدی وی نشان داد که سرمايه گذاران در عدم حمايت کافی از او در پست مديرعاملی اشتباه می کردند